والدین وفرزندا

موضوعات

اطلاعات کاربری

مطالب پر بازدید

لینک های سایت

جستجو

خبرنامه

به سایت بزرگ ترین وبلاگ تفریحی ایرانیان خوش آمدید

برای حمایت از ما در سایت عضو شوید

میتوانید این متن را از بخش ویرایش قالب خود ویرایش کنید

والدین وفرزندا

پسری کله کچل پدرش رانگاه کرد وگفت بابا هنوز هم قدتوبلندترمیشود پدرگفت چطورمگر پسرجوب داد آخراز بس بلند شده کله ات ازلای موهایت زده بیرونخنده

مادردخترم صدای شکستن چی بود دخترمادر یادته همیشه نگران شکستن گلدان شیشه ای بودی مادرخوب چی شده دخترهیچی دیگه نگران نباشخنده

مادرچرابچه رامیزنی پدربرای اینکه فرداکارنامه اش رامیگیرد ومن هم فردادارم به مسافرت میروم ونیستم خنده

پسرک روبه مادرش کرد وگفت مادرامروز بیست گرفتم مادرگفت آفرین ازچه درسی بیست گرفتی پسرگفت ازریاضی8ازدیکته7وازفارسی5که روی هم میشود20خنده

دانش آموزی واردخانه شدوپسرش اوراصدا زد وگفت پسرم چندتاتجدیدآورده ای گفت فقط دوتا پدربادلجویی گفت ازکدام درسها گفت فقط ازشفاهی وکتبیخنده

بچه مامان چی داریم مامان زهرمار بچه آخ جون ازشراملت خلاص شدیمخنده

وقتی پدرکارنامه پسرش راملاحظه کرد ودیدکه ازبین چهل ودو دانش آموز نفرچهل ویک مشده گفت خدایا شکرت که شخص کودن تری هم دراین دنیا ازپسرمن وجودداردخنده

پسربچه باصورت خونین وارد خانه شدپدرش بادیدن اوگفت کدام بی پدرومادری این بلا رابرسرت آورده بگو تاپدرش رادربیاورم پسربچه گریه کنان جواب داد همان مرددیروزی که باهم دعوایتان شد وشمافرارکردیدخنده

جوانی میخواست ازدواج کند هردختری که پیدا میکردمادرش نمی پسندید این موضوع رابایکی از رفقایش درمیان گذاشت رفیقش گفت دختری راپیدا کن که شبیه مادرت باشد جوان پس ازجست جوی زیاد دختری شبیه مادرش پیدا کرد واو رابه مادرش نشان داد مادرش دخترراپسندیدولی موقعی که اورا به پدرش نشان داد پدرش خیلی ناراحت شد وگفت اصلا قابل تحمل نیستخنده 

روز پیش مامانم حدود 10 - 12 تا بشقاب از دستش افتاد و خورد شد
ما که فک کردیم آمریکا حمله کرده دویدیم سمته آشپزخونه
مامانم : چیزی نیس قضا بلا بود ، درد و بلای یکیمون خورد به اینا

حالا امروز من یه فنجون شکستم
مامانم : خاک تو سرت ، دست و پا چلفتی ، حواست کجاس؟!! از بسکه میشینی پای اون انیتر نت مغزت پوک شده کودن شدی میفهمی؟ کودنخنده
 

درباره : جوک , ,
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

بازدید : 320
تاریخ : شنبه 13 مهر 1392 زمان : 12:32 | نویسنده : محمدرضا | لینک ثابت | نظرات ()

مطالب مرتبط
آخرین مطالب ارسالی

بزرگ ترین وبلاگ تفریحی ایرانیان را محبوب کنید
گوگل پلاس